سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کودکانه

بچه های من

به نام خدا

طاعات وعبادات رجبیه مقبول حق 

 امروز جلسه قرآن منزل ما بود.بعد از اتمام جلسه مشغول همراهی وخوش آمد مهمانانی بودم که جلسه را ترک می کردند.صدای ظروف از آشپز خانه شنیده می شد.چند لحظه بعد متوجه اصرار یکی از دانش آموزانم شدم که از دو فرزند مهربان دیگرم          می خواست اجازه دهند چند تکه را هم او بشوید..بعد هم صندلی را زیر پایش قرار داده ومشغول شست وشوی ظروف شد. جا ی شماخالی ببینید ولذت زندگی را ببرید.حالا بیشتر احساس غرور کردم که معلم هستم.رو به دخترهای مهربانم کرده وگفتم درسته که من دختر ندارم اما خدا چه لطفی به من نموده که این همه دختر بامعرفت به من هدیه داده است.این کوچولوهای زلال ولطیف با آن خنده های پرنشاطشان گفتند و منزل را ترک کردندکه:خانم هر وقت مهمون داشته باشی ما رو خبر کن بیایم کمک.